جــ ــالــ ــب
دهانم پر از حرف است اما با دهان پُر هم نباید سخن گفت .

 

کوه بلندي بود که لانه عقابي با چهار تخم، بر بلنداي آن قرار داشت.

زلزله اي کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که يکي از تخم ها از دامنه کوه به پايين بلغزد.

بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه اي رسيد که پر از مرغ و خروس بود.
مرغ و خروس ها مي دانستند که بايد از اين تخم مراقبت کنند و بالاخره هم مرغ پيري داوطلب شد تا روي آن بنشيند و آن را گرم نگهدارد تا جوجه به دنيا بيايد.

بالاخره جوجه عقاب متولد شد، جوجه عقاب مانند ساير جوجه ها پرورش يافت و طولي نکشيد که جوجه عقاب باور کرد که چيزي جز يک جوجه خروس نيست.
او زندگي و خانواده اش را دوست داشت اما چيزي از درون او فرياد مي زد که تو بيش از اين هستي.
تا اين که يک روز که داشت در مزرعه بازي مي کرد متوجه چند عقاب شد که در آسمان اوج مي گرفتند و پرواز مي کردند.

عقاب آهي کشيد و گفت: اي کاش من هم مي توانستم مانند آنها پرواز کنم.
مرغ و خروس ها شروع کردند به خنديدن و گفتند: تو خروسي و يک خروس هرگز نمي تواند بپرد.
اما عقاب همچنان به خانواده واقعي اش که در آسمان پرواز مي کردند خيره شده بود و در آرزوي پرواز به سر مي برد.

اما هر موقع که عقاب از رويايش سخن مي گفت به او مي گفتند که روياي تو به حقيقت نمي پيوندد و عقاب هم کم کم باور کرد.
بعد از مدتي او ديگر به پرواز فکر نکرد و مانند يک خروس به زندگي ادامه داد و بعد از سالها زندگي خروسي، از دنيا رفت.

تو هماني که مي انديشي،
هرگاه به اين انديشيدي که تو يک عقابي , آن زمان به دنبال رويا هايت برو و به ياوه هاي مرغ و خروسهاي اطرافت گوش نکن.

جوجه عقاب، اثر گابریل گارسیا مارکز


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 8 دی 1392برچسب:, :: 14:51 :: به قلم : مهدی احمدیان

 

 

 

 

 

 

 

 

آرایشگر مدعی شد که از او سرشناس تر کسی نیست.

 

   طناب دار و صندلي به يك اندازه مقصرند.

 

نقاش فقير، بر بومش خجالت مي کشيد.

 

بعضي ها رو دست ندارند و بعضي ها زير دست.

 

چون خودش کر بود فکر مي کرد مردم لال هستند.

 

کشاورز عصبانی ، بادمجان را زیر چشم می کارد.

 

بدون عينک تمام سازها را تار مي بينم.

 

عجب زمانه اي شده! گذشت هم درگذشت.

 

فقط حرف های استاد ریاضی حرف حساب بود .

 

با يک ريال، دو ريال نمي توان سريال ساخت.

 

بعضی‌ها دلشان گرم است و بعضی‌ها پشتشان.

 

آسمان زیباست اما نباید بیش از حد سر به هوا بود.

 

در دنیا یک چیز است که فقط به خاطر تو می تپد و آن قلب خودت است.

 

زیر خط فقر خیلی شلوغ شده است.

 

زیبایی اش را به لوازم آرایشی اش تبریک گفتم.

 

کاش فردا همان دیروز آمده بود.

 

براي روشن کردن منظورش همه چيز را به آتش کشيد.

 

رشته سخن را به دست گرفت و کلاهي نو براي مردم بافت.

 

  


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, :: 17:55 :: به قلم : مهدی احمدیان

در زندگی زخم‌هایی هست که مثل خوره روح را آهسته و در انزوا می‌خورد و می‌تراشد.

به ادامه مطلب بروید...



ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : شنبه 27 مهر 1392برچسب:, :: 11:17 :: به قلم : مهدی احمدیان

عکس

ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 6 مرداد 1392برچسب:, :: 18:43 :: به قلم : مهدی احمدیان


ارسال شده در تاریخ : جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 13:9 :: به قلم : مهدی احمدیان

 

      عمر عقاب از همه پرندگان نوع خود درازتر است.عقاب می تواند تا 70 سال زندگی کند.
ولی برای اینکه به این سن برسد باید تصمیم دشواری بگیرد.زمانی که عقاب به 40 سالگی می رسد:
چنگال های بلند و انعطاف پذیرش دیگر نمی توانند طعمه را گرفته را نگاه دارند.نوک بلند و تیزش خمیده و کند می شود.شهبال های کهن سالش بر اثر کلفت شدن پرها بهسینه اش می چسببند و پرواز برای عقاب دشوار می گردد.
در این هنگام عقاب تنها دو گزینه در پیش روی دارد.یاباید بمیرد و یا آن که فرایند دردناکی را که 150 روز به درازا می کشد پذیرا گردد.

      برای گذرانیدن این فرایند عقاب باید به نوک کوهی که در آنجا آشیانه دارد پرواز کند.
در آنجا عقاب نوکش را آن قدر به سنگ می کوبد تا نوکش از جای کنده شود.پس از کنده شدن نوکش ٬ عقاب باید صبر کند تا نوک تازه ای در جای نوک کهنه رشد کند ٬ سپس باید چنگال 4 پیش را از جای برکند.زمانی که به جای چنگال های کنده شده ٬ چنگال های تازه ای در آیند ٬ آن وقت عقابل شروع به کندن همه پرهای قدیمی اش می کند.
سرانجام ٬ پس از 5 ماه عقاب پروازی را که تولد دوباره نام دارد آغاز کرده و30 سال دیگر زندگی می کند.



چرا این دگرگونی ضروری است؟
بیشتر وقت ها برای بقا ٬ ما باید فرایند دگرگونی را آغاز کنیم.
گاهی وقت ها باید از خاطرات قدیمی ٬ عادتهای کهنه و سنتهای گذشته رها شویم.
تنها زمانی که از سنگینی بارهای گذشته آزاد شویم می توانیم از فرصت‌های زمان حال بهره مند گردیم.

 


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, :: 15:20 :: به قلم : مهدی احمدیان

وقتی باران میبارد همه ی پرندگان به سوی پناهگاه پرواز میکنند بجز عقاب که برای دور شدن از باران دربالای ابر ها به پرواز در می آیند.

مشکلات برای همه وجود دارد اما طرز برخورد با آن هاست که باعث تفاوت میگردد
.


ارسال شده در تاریخ : جمعه 20 بهمن 1391برچسب:عقاب, :: 14:8 :: به قلم : مهدی احمدیان

 

چه زیبا می گفت مترســـــک :وقتـــــی نمیشود رفــــــــــت ...همین یک پا هم اضافیــــست
بازي حكم، بهم ياد داد وقتي تكي حتي از شاه هم سرتري ...

 آرزو های من خیلی بی حیان چون هیچ کدوم جامه ی عمل نمی پوشن …!

از کسانی که با من موافق بودند ، چیزی نیاموختم.
زندگانی...یا...زندمانی
بعضی ها خوب حرف می زنند و بعضی ها حرف خوب می زنند.

درد را از هر سو نوشتم درد شد.

بيشتر ما در قيد حياتيم و در بند زندگي.

 

آخرين سفر ماهي، تور صياد است.


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 19 دی 1391برچسب:جمله زیبا, :: 22:9 :: به قلم : مهدی احمدیان

این تلویزیون بی صاحاب واسه کی روشنه ؟
چی از جون این یخچال بدبخت میخوای ؟
کی لامپ دستشویی رو روشن گذاشته ؟
کی دمپایی دستشویی رو خیس کرده ؟
این موقع شب با کی حرف میزنی ؟
چشمات در نیومد پای این کامپیوترِ کوفتی ؟
کی غذای منو خورده ؟


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 16:54 :: به قلم : مهدی احمدیان

درخت چنار خون‌بار روستاي زرآباد الموت همچنان پذيراي گردشگران خارجي و عزاداران حضرت سيدالشهدا (ع) در روز عاشوراست.
به گزارش598 به نقل از ايسنا درخت چنار كهن‌سالي در حياط امامزاده علي‌اصغر در روستاي زرآباد الموت در استان قزوين وجود دارد كه به درخت چنار خون‌بار مشهور است. خون‌بار بودن اين درخت، قدمت ديرينه‌اي دارد و حتا در زمان شاه‌سلطان حسين صفوي نيز روايت‌هايي از آن مطرح شده است.



ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:, :: 13:24 :: به قلم : مهدی احمدیان

▒)(▒)_______███☼███____(▒)(▒)
(▒)(█)(▒)__ ███_☼██████
_(▒)(▒)___██____████████
_________██____███▒▒▄▒▒....
__________██____█▒▒▒▒▒▒...
___________██____ █▒▒▒♥___(▒)(▒)
____________██_____▒▒____(▒)(█)(▒)
__________ __██____▒▒______(▒(▒)
_____________██__▓▓▒▓_______█
________██__██ ▓▓▓▒▒▒▓____█
_(▒)(▒)___███_ ▓▓_▓▓▓▓▓___█
(▒)(█)(▒)______▓▓__▓▓▓▓▓___█
_(▒)(▒)_____ _▓▓__▓▓▓▓▓___█___█
___________ ▓▓___▓▓▓▓_▓___█_█
__________ ▓▓___▓▓▓▓__▓▓__█
_________ ▓▓___███☼█__▓▓__█
___♥▒▒♥▒♥▒♥▒♥▒♥▒♥▒♥ __▓▓_█
___ ♥▒♥▒▒♥▒♥▒♥▒♥▒▒♥▒♥__▒▒▒
____ ♥▒♥▒▒♥▒♥▒♥▒▒♥▒▒♥▒____█
______ ♥▒▒♥▒♥▒♥▒♥▒♥▒▒♥▒♥__█
________♥▒▒♥▒▒♥▒♥▒▒♥▒▒♥▒♥
___________♥▒♥▒▒♥▒▒♥▒▒♥▒▒♥▒
_______________▓▓_▓▓
_(▒)(▒)_________▓▓_▓▓
(▒)(█)(▒)_______▓▓_▓▓
_(▒)(▒)_________▓▓_▓▓
_______________▓▓_▓▓
_______________▓▓▓▓
_______________▓▓▓
______█████████
________██____██
______█☼█____██
______█_______██
______________█☼█

 

به ادامه مطلب بروید.



ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : شنبه 27 آبان 1391برچسب:, :: 20:43 :: به قلم : مهدی احمدیان

 -«مخترع برق رو می شناسی؟»      

-«آره مگه می شه کسی توماس رو نشناسه! بهشت نوش جونش!»

 

   توی بوستان شقایق مشغول قدم زدن بودم که گوش گناهکار گفتگوی دو مرد کهنسال را که مجموعاً یک و نیم قرن از عمرشان می گذشت، شنید. با خودم گفتم وقتی خدا بخواهد به کسی عزّت بدهد، این گونه می دهد! شاید در هر ساعت قریب شصت نفر بگویند:« نور به قبرش ببارد، اگر ادیسون برق را اختراع نمی کرد، زندگی به سختی و کندی سپری می شد.»

 

به سرعت برق می خواهم از این شصت نفر و شصت نفرهای دیگر دو غلط بگیرم.

 

 غلط اول: برق و جریان الکتریسته در طبیعت وجود داشته و دارد، بنابراین کاربرد اختراع و مخترع با برق مناسبت ندارد. پس بهتر است بگویم مکتشف برق.

 

 غلط دوم: توماس ادیسون نه مخترع برق بود و نه مکتشف برق. در واقع او 1200 اختراع به ثبت رساند که مهم ترین آنها لامپ بوده است.ادیسون مخترع لامپ بوده نه مکتشف برق.             
ده ها سال است که مردم این اشتباه را مرتکب می شوند و آن قدر ترویج پیدا کرده که تبدیل به «غلط زیادی» شده است و عجیب تر این که افرادی برای خاموش کردن لامپ به فرزندشان می گویند:« خدا رحمت کند ادیسون را، برق را خاموش کن.» و هر بار که این جمله به زبان بیاید بی تردید روح« مایکل» آزرده خواهد شد. حتماً می خواهی بپرسی« مایکل کیه؟»

 

  مایکل فارادی انگلیسی همان کسی است که در سال 1831 میلادی موفق شد با ساختن یک دینام ساده و با استفاده از میدان مغناطیسی، الکتریسته تولید کند و زمانی که ادیسون در سال 1848 در آمریکا متولد شد، هفده سال از کشف برق می گذشت.

ارسال شده در تاریخ : جمعه 21 مهر 1391برچسب:مخترع برق, ادیسون,الکتریسته, :: 22:22 :: به قلم : مهدی احمدیان

تا حالا دقت کردین وقتی یه نفر شمارو دعوت به دیدن یه فیلمی که قبلا خودش دیده می کنه تو مدت فیلم یه جوری نگاتون می کننه که انگار خودش فیلم رو ساخته؟!

 

 دقت کردید تو دستشویی شیر آبو نیم دور می پیچونی کل آب شهر ازش میپاشه به در و دیوار و سر و صورتت ، حالا ۱۷ دور باید بتابونی تا بسته شه ؟

 

 دقت کردین هر معلمی که میومد می گفت شما بدترین کلاسی بودین که تا حالا داشتم ؟


 دقت کردین که کنار هر خونه اى یه سوپر مارکت بزرگ هست که معمولا اون چیز هایى رو که میخوای نداره ؟


  دقت کردین وقتی کسی تو تاکسی کنار آدم روزنامه میگیره دستش ، مطلبش هرچی که باشه خوندنش تا سر حده مرگ جالب میشه ؟

 

 دقت کردین شبایی که فرداش باید زود از خواب پاشین با بدبختی خوابتون میبره ؟

 

 دقت کردین وقتی میخواین یه چیز خراب رو به کسی نشون بدین از روز اولش هم بهتر کار میکنه ؟

 

دقت کردین همیشه تو فیلما هروقت کسی تنها خونه هستو داره فیلم ترسناک میبینه سریع بیرونو نشون میدن که داره بارون میاد و رعد و برق میزنه ؟


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, :: 14:37 :: به قلم : مهدی احمدیان

   می خواهم  بگویم:

   فقر، همه جا سر می كشد.

   فقر، گرسنگی نیست ، عریانی  هم  نیست.

     فقر، چیزی را  " نداشتن " است ولی  آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست .

    فقر، همان گرد و خاكی است كه بر كتاب های فروش نرفته ی یك كتاب فروشی می نشیند .

    فقر، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ‌ كه روزنامه های برگشتی را خرد می كند .

    فقر، كتیبه ی سه هزار ساله ای است كه روی آن یادگاری نوشته اند .

    فقر، پوست موزی است كه از پنجره ی یک اتومبیل به خیابان انداخته می شود .

     فقر، همه جا سر می كشد .

   فقر ، شب را " بی غذا "  سر كردن نیست.

   فقر ، روز را  " بی اندیشه " سر كردن است.


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, :: 21:40 :: به قلم : مهدی احمدیان

آنقدر تند صحبت کرد ، زبانش سوخت.

معتاد حرفه ای ، در برابر ساده ترین وسوسه ها ناشی است.

چشمان تو یعنی ، نقطه ... سر خط.

در تاریکخانه ی چشمانت، برق نگاهت نگاتیو دلم را سوزاند.

زمین چمن زیر پای   ۲۴     بازیکنی سبز شد که منتظر رسیدن به گل هستند.

 کسی که حق دیگران را بخورد با هیچ رژیمی لاغر نمی شود .

 بازی دزد و پلیس قدیمی شده ، حالا نوبت بازی دزد و دزدتر است .

تعدیل نیرو ، بهانه ایست برای اخراج مدیران آینده.

آزادی پرنده از قفس،هنر نیست! هنر نساختن قفس است.

آدم‌های لاغر همیشه دل‌تنگند.

معمولاً بازیگران تئاتر آدم‍‌های پا به‌ “سن” گذاشته‌ای هستند.

کشور مورد نظر اشغال است، لطفاً بعداً سفر کنید :: اوپراتور جهانی

کچل‌ها اجباراً همیشه سرزده وارد خونه دیگران می‌شوند!

آنقدر ذهن سریعی داشت که چیزی به ذهنش نمی‌رسید.

دیروز اشکام از چشمم افتادن.

شاید تنها کسی که عاشق فحش آبدار باشد، کویــــر است.

“نی‌نی” سرخط زندگی و “بی‌بی” نقطه‌ی پایان ِ آن است.

کسانی که اعتقاد دارند “وایت بــُـرد” بهتر از “بلک بــُـرد” هست را باید به جرم‌ نژاد‌پرستی به زندان انداخت.

تنها کسی که از سیگار کشیدن آسیب نمی‌بیند، نقاش است.

هیچ وقت نمی‌شه پا تو کفش ِ کوچک‌ترها کرد.

سایه‌ام نور را بیشتر از صاحبش دوست دارد.

 


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, :: 18:13 :: به قلم : مهدی احمدیان

 

یک روز یک دختر کوچک در آشپزخانه نشسته بود و به مادرش که داشت آشپزى مى‌کرد نگاه مى‌کرد.ناگهان متوجه چند تار موى سفید در بین موهاى مادرش شد.

از مادرش پرسید:مامان! چرا بعضى از موهاى شما سفیده؟

مادرش گفت: هر وقت تو یک کار بد مى‌کنى و باعث ناراحتى من مى‌شوی، یکى از موهایم سفید مى‌شود.

 

دختر کوچولو کمى فکر کرد و گفت: حالا فهمیدم چرا همه موهاى مامان بزرگ سفید شده!

 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:, :: 21:25 :: به قلم : مهدی احمدیان

 

 

 


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:12 :: به قلم : مهدی احمدیان

 

تصاویری از شترها

تصاویری از شترها

یک بار دیگر هم نگاه کنید باورتان نمی شود .

حالا توضیح را بخوانید:
این عکس در یک بیابان موقع غروب آفتاب گرفته شده درست از بالای سر شتر ها انچه به رنگ سیاه میبینید در واقع سایه شتر است .شتر های واقعی به صورت خطوط کمی سفید رنگ در تصویر مشاهده میشوند این عکس جایزه بهترین عکاسی از طبیعت را گرفته است .حالا یک بار دیگر با دقت نگاه کنید

 


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 19:22 :: به قلم : مهدی احمدیان

 

 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 23:21 :: به قلم : مهدی احمدیان

حتما تا آخرش بخوانید

قرآن کتابی است که نام بیش از 70 سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است.
و بیش از 30 سوره اش از پدیده های مادی و تنها 2 سوره اش از عبادات! آن هم حج و نماز !
کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست...
این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند، لایه اش مصرف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت و از آن هنگام کهاین کتاب را ــ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند و برای تقدیس وتبرک و اسباب کشی بکار رفت، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی واجتماعی را از او نخواستند، وسیله شفای امراض جسمی چون درد کمر و باد شانه و ... شد و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند.
وبالاخره، اینکه می بینی؛ اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار روح
ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد،
قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند " چه کس مرده است؟ "
چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است.
قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام .
یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته،‌ یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده ،‌یکی ذوق می کند که ترابا طلا نوشته ، ‌یکی به خود می بالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟

قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و ترا می شنوند ،‌ آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند...
اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ”احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است …
قرآن !‌ من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ،
خواندن تو آز آخر به اول ،‌یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند ، ‌حفظ کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند .

خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .

آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ،‌ گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم
.


ارسال شده در تاریخ : شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:41 :: به قلم : مهدی احمدیان

عکس ها در ادامه مطلب ...



ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 22:39 :: به قلم : مهدی احمدیان

این یک تست هوش بسیار جالب است. شما باید بتوانید در این تصویر صورت یک مرد را بیابید. پزشکان معتقدند اگر بتوانید در عکس زیر ظرف ۳ ثانیه صورت مردی را در میان دانه های قهوه پیدا کنید، نیمکره راست مغز شما، بهتر از افراد دیگر پرورش یافته است. اگر بین ۳ ثانیه تا یک دقیقه طول بکشد، نیم کره راست مغز شما به صورت عادی پرورش یافته است. اگه بین یک دقیقه تا سه دقیقه طول بکشد، یعنی سمت راست مغز شما کند عمل می کند و باید پروتئین بیشتری مصرف کنید. اگر هم بعد از سه دقیقه هنوز نتوانستید آن را پیدا کنید،پیشنهاد می شود بیشتر به دنبال انجام اینگونه تست ها باشید تا آن بخش از مغزتان قوی تر شود.(این تصویر چهره مردی واقعی است.)

 

 

 



تصویر جواب در ادامه مطلب



ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 18:58 :: به قلم : مهدی احمدیان

 آخرین کلمات یک غواص : نه این طرفها کوسه وجود نداره...
 آخرین کلمات یک فضانورد : برای یک ربع دیگه هوا دارم...

 آخرین کلمات یک قصاب : اون چاقو بزرگه رو بنداز ببینم...

 آخرین کلمات یک قهرمان : کمک نمیخوام، همه اش سه نفرند...

 آخرین کلمات یک کارآگاه خصوصی : قضیه روشنه، قاتل شما هستید!



ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 19:41 :: به قلم : مهدی احمدیان

 

 

  حتما ادامه مطلب رو ببینید خیلی جالبه

 



ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : جمعه 25 فروردين 1391برچسب:, :: 22:21 :: به قلم : مهدی احمدیان

آنها فقط از «فهمیدن» تو می‌ترسند. از «تن» تو ترسی ندارند، از گاو که گنده‌تر نمی‌شوی، می‌دوشندت، از خر که قوی‌تر نمی‌شوی، بارت می‌کنند، از اسب که دونده‌تر نمی‌شوی، سوارت می‌شوند؛ آنها فقط از «فهمیدن» تو می‌ترسند.


ارسال شده در تاریخ : جمعه 25 فروردين 1391برچسب:, :: 12:40 :: به قلم : مهدی احمدیان


یادآوری قوانین مورفی تسکین دهنده بدبیاری ها و بدشانسی هاست. قانون مورفی در سال 1949 در پایگاه نیروی هوایی ادوارز شکل گرفت. مورفی مهندس هوافضا بود که روی یک پروژه کار می کرد. در یکی از سخت ترین آزمایشهای پروژه، یک تکنسین خنگ تمام سیم ها را برعکس وصل کرد و آزمایش خراب شد. مورفی درباره این تکنسین گفت: "اگه یه راه برای خراب کردن چیزی وجود داشته باشه، او همون یه راه رو پیدا می کنه" و این اولین قانون مورفی بود. در ابتدا در فرهنگ فنی مهندسین رواج پیدا کرد و بعد به فرهنگ عامه راه پیدا کرد. بعداً قوانین دیگری هم بعد از کسب رتبه لازم از بنیاد مورفی در زمره قوانین اصلی قرار گرفتند.

قوانین مورفی و قوانین استنباط شده از آن:

روزی كه چترت را فراموش می كنی باران می بارد.

نان كره مالیده شده از روی كره ای اش به روی فرش سقوط می كند!

قطره رنگ همیشه سوراخی در روزنامه پیدا می كند تا بر فرش زیر آن بچكد (وتا زمانی كه خشك نشده دیده هم نمی شود)

اگر در توده یا کپه ای به دنبال چیزی بگردی، چیز مورد نظر حتما در ته قرار دارد.

هیچ کاری آن طور که به نظر می رسد ساده نیست.

وقتی در ترافیک گیر کرده ای لاینی که تو در آن هستی دیرتر راه می افتد.

 



ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, :: 19:16 :: به قلم : مهدی احمدیان

 

 

ضدحال يعنی وقتی منتظر فيلم مورد علاقت هستی برق بره!
ضدحال يعنی يه هفته قبل از اينکه جشن تولد بگيری خاله مامانت فوت کنه!
ضدحال يعنی نفر ۱۱کنکور شدن!
ضدحال یعنی سلام کنی جوابتو ندن!
ضدحال یعنی عینکت سر جلسه امتحان بیفته زمین بشکنه!
ضد حال یعنی سر جلسه امتحان خودکارت تموم بشه!
ضد حال یعنی...

 



ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : شنبه 20 اسفند 1390برچسب:, :: 11:0 :: به قلم : مهدی احمدیان

هیچ کس همراه نیست تنهای اول


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:, :: 19:27 :: به قلم : مهدی احمدیان

 

۱ـ بهترين راه براي حفظ آثار باستاني ، همچنان در زير خاك بودن آن ها است.

۲ـ دهانم را بسته نگاه داشتم تا حرف در دهانم نگذارند.

۴ـ اكثر آدم هاي لاغر با رژيم مخالفند.

۵ـ بي صداترين تار را عنكبوت مي نوازد.

۶ـ پركار ترين عضو بدنش فكش بود.

۷ـ كاش فردا همان ديروز آمده بود.


۹ـ بازار ريا سكه است ، با صداقت ، اعلام مفلسي مي كنم.

۱۰ـ اعتراض ها در سكوت ذخيره شد.

۱۱ـ عدالت موجودي شبيه روح بوده كه كسي آن را نديده است.

۱۲ـ بانك ها به سوال علم بهتر است يا ثروت ، در عمل پاسخ مي دهند.

۱۳ـ نمايشگاه به محلي گفته مي شود كه مردم را به كالا ها نشان مي دهند.

۱۴ـ همه دوست دارند به پيروزي برسند ، حتي استقلال.

۱۵ـ تا عوام وجود داشته باشد ، عوام فريب هم وجود خواهد داشت.

۱۶ـ هر موقع او را مي بينم كمي مكث مي كنم ، مثل ويرگول.

۱۷ـ آدم هاي بيكار همه روزهاي تقويم را جمعه مي بينند.

۱۸ـ پائيز ، فصل بي حجابي درختان است.

۱۹ـ كتاب يار مهربانيست كه با همسرتان هيچ مشكلي ندارد.

۲۰ـ شهرداري فقط راه پولدارشدنش را آسفالت مي كند.

۲۱ـ شيطان مدعي شد كه من مدير داخلي دنيا هستم.

۲۳ـ گاهي سلول هاي خاكستري مغزم به مرخصي مي روند.

۲۴ـ حقوق بشر ساعتي است كه هر دولتي با وقت محلي كشورش آن را تنظيم مي كند.

۲۵ـ آقازاده يعني استثناء در خلقت.

 


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:, :: 21:59 :: به قلم : مهدی احمدیان

کوتاه ترین داستان ترسناک دنیا که نویسنده اش مشخص نیست.


آخرین انسان زمین تنها در اتاقش 
نشسته بود که ناگهان در زدند!

 

 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, :: 10:40 :: به قلم : مهدی احمدیان

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

تصویر وبلاگ
کپی کنید و در وبلاکهاتون قرار بدین و منبع را ذکر کنید.
موضوعات جالب
آخرین مطالب
نويسنده
لینکدونی

javahermarket